عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان آوای عاشقی و آدرس hamedgh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 24
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 35
بازدید ماه : 173
بازدید کل : 7622
تعداد مطالب : 87
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


آمار مطالب

:: کل مطالب : 87
:: کل نظرات : 3

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 24
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 35
:: بازدید ماه : 173
:: بازدید سال : 558
:: بازدید کلی : 7622

RSS

Powered By
loxblog.Com

خیلی ممنونم که از وبلاگم بازدید مکنید نظر یادتون نره

سه شنبه 27 خرداد 1393 ساعت 15:31 | بازدید : 40 | نوشته ‌شده به دست حامد | ( نظرات )

تو همان نیمه گمشده ی 
منی که مدتها به انتظار 
آمدنش نشسته بودم. 
تو همان انتظاری که در نهایت به آن
رسیدم!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سه شنبه 27 خرداد 1393 ساعت 15:30 | بازدید : 52 | نوشته ‌شده به دست حامد | ( نظرات )

دوس داشتنت را پنهان کرده ام!!!!
نه از دست تو....
از ترس روزگار ...
که
همه ی دوست داشتنی هایم
را 
گرفت.......


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سه شنبه 27 خرداد 1393 ساعت 15:16 | بازدید : 47 | نوشته ‌شده به دست حامد | ( نظرات )

در مردها حسی هست که 
اسمشو میذارن " غیرت "

و به همون حس در خانم ها 
میگن " حسادت "

اماااا...

من به هردوشون میگم " عشق "

تا عاشق نباشی ...

نه غیرتی میشی....

نه حسود ....


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دو شنبه 26 خرداد 1393 ساعت 14:16 | بازدید : 39 | نوشته ‌شده به دست حامد | ( نظرات )

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﻪ ﭘﺴﺮﻩ ﺭﺩ ﺷﺪﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ
ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺗﻠﻔﻨﯽ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﺩ
ﯾﻬﻮﮔﻔﺖ : ﻗﻬﺮ ﻧﮑﻦ ﺩﯾﮕﻪ،
ﻣﮕﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺯﺷﺘﻪ ﺍﺣﻤﻖ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﻢ؟؟؟!! 
ﺣﺎﻟﻢ ﺑﺪه :|
2 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺳﮑﻮﺕ 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دو شنبه 26 خرداد 1393 ساعت 14:10 | بازدید : 36 | نوشته ‌شده به دست حامد | ( نظرات )

 ﻭﺻﯿﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻣُﺮﺩﻡ ﯾﻪ ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻭ ﻋﯿﻨﮏ ﺩﻭﺩﯼ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺧﺎﮎ ﮐﻨﻦ
.
.
.
.
ﭼﻮﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭﺍﺭﺳﺘﻪ ﺍﯼ ﻫﺴﺘﻢ ﻣﻄﻤﺌﻨﻢ ﻧﻮﺭ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﻡ ﻣﯿﺒﺎﺭﻩ
 ﭘﻮﺳﺘﻢ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﯿﺸﻪ

ﻣﻨﻢ ﺣﺴﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺱ 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دو شنبه 26 خرداد 1393 ساعت 14:8 | بازدید : 42 | نوشته ‌شده به دست حامد | ( نظرات )

درست لحظه ایی که تو باید بری ......... اسیر یه احساس مبهم شدیم.... ببین بعد یه عمر پرپر زدن... چه جای بدی عاشق هم شدیم


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دو شنبه 26 خرداد 1393 ساعت 14:7 | بازدید : 61 | نوشته ‌شده به دست حامد | ( نظرات )

کودکی ام را دوست داشتم ...
روزهایی که به جای دلم ،
سر زانوهایم زخمی بود ... !


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دو شنبه 26 خرداد 1393 ساعت 10:18 | بازدید : 53 | نوشته ‌شده به دست حامد | ( نظرات )

از همه غم انگیز‌تر زمانی می‌شود،
کسی که دوستش داری
ﻫﯿﭻ ﺗﻼﺷﯽ ﺑﺮﺍی ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺖ ﻧمی‌کند!

ارنستو ساباتو


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دو شنبه 26 خرداد 1393 ساعت 10:16 | بازدید : 40 | نوشته ‌شده به دست حامد | ( نظرات )

آقو ما يه بار رفتيم دخترمونو از همون کودکي با مسئله حجاب آشنا کنيم ديديم روسري رو سرش نميکنه برا اينکه تشويق بشه ما هم يه روسري سمون کرديم،يهو پسر همسايه در زد ما هم با عجله رفتيم درو وا کنيم يادمون رفت روسري رو ورداريم پسر همسايه چشمش که به ما افتاد يه دل نه صد دل عاشقمون شد ازمون خواستگاري کرد مام تو اين عصر بي شوهري از موقعيت پيش اومده نهايت استفاده رو کرديم جواب بله داديم مارو برد خونه مادرش که عروسش رو بهش نشون بده...آقو مادرشوهرمون گفت براي اينکه عروس من شي بايد اين امتحانو بدي،اين دوتا تخم مرغو بگير باهاشون بيف استروگانوف درست کن! مام کم نياورديم 3روز تمام رو تخم مرغا نشستيم جوجه شدن،جوجه هارو بزرگ کرديم مرغ شدن رفتيم فروختيمشون باهاش مواد بيف استروگانوف خريديم درستش کرديم مادرشوهرمون اومد تست کرد ديد نمکش کمه 4امتياز ازمون کم کرد گفت نميتوني عروس من شي نامزدمون نتونست اين شکست عشقي رو تحمل کنه خودشو کشت خونواده ش رفتن بخاطر بازي با احساسات بچه شون از ما شکايت کردن 48سال رفتيم حبس...ها ها ها ها ها...راستي دخترمون هم 20سالش که شد رفت آمريکا مدل لباس شد! يني از هر نظر داغونما داغون!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دو شنبه 26 خرداد 1393 ساعت 10:15 | بازدید : 42 | نوشته ‌شده به دست حامد | ( نظرات )

شاید بعضی وقتها راه رو عوضی برم ولی مهم اینه که هیچوقت با یه “ عوضی ” راه نمیرم !


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

تعداد صفحات : 9